در داستان فیلم، زمینیان به منظور تصرف منابع سرشار پندورا (سیاره ناویها)، و برای به دست آوردن هرچه بیشتر سنگ آنابتانیوم برای اشغال نظامی سیاره پندورا آماده میشوند که منجر به نابودی خانه و کاشانه ناویها و محیط زیستشان خواهد گشت. و این موضوع احتمال انقراض ناویها به دست بشر را خیلی زیاد کرده است.
اما از سوی دیگر، گروهی از انسانهای دانشمند مشغول آزمایش پروژهای هستند بنام آواتار که در آن با علم ژنتیک و ترکیب دادن D.N.A انسان و ناوی، بدنهای ناوی مصنوعی در آزمایشگاه رشد داده، و هوش انسانی را به عنوان کنترلگر آن جسم بطور موقت درون آن بدن تزریق یا قالب کرده[۶] تا بتوانند از این طریق با فرستادن این ناویهای مصنوعی، داخل جماعت ناویها تحقیق و تجسس کرده تا فرهنگ و رسم و رسوم آنان را بشناسند. در واقع، این بدنهای مصنوعی چیزی بجز نوعی نفربر با کنترل از راه دور بسیار پیشرفته نیست. البته به دلیل اینکه هر آواتار با ترکیب دی.اِن.اِی شخص کنترل کنندهٔ آن و ناویها به وجود آمده است، فقط خود همان شخص میتواند به آواتار خود متصل شده و آن را کنترل و هدایت نماید.
جیک سالی (به بازیگری سم ورثینگتون)، سربازی جانباز بر روی ویلچر است که هنگام خدمت در سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا از ناحیه دو پا فلج شده است. هنگامی که او را برای پروژه آواتار به عنوان خلبان یکی از بدنها بکار میگیرند، او طبق مأموریتش سعی در رخنه کردن در داخل قبیلهٔ بومیان و کشف رموز و اطلاعات سرّی آنان میپردازد. اما تدریجاً طی ماجراهایی با «نایتیری» (با صدای زویی سالدانا)، شاهزاده و دختر بزرگ رئیس قبیلهٔ ناویها تدریجاً پیوند عاطفی برقرار میکند و رفتهرفته پی به عمق زیبائی فرهنگ بومیان برده، و سعی میکند به آنها کمک کند، تا جایی که مجبور میشود سرانجام در برابر نسل انسانهای غاصب، یعنی نوع خودش، قرار گیرد
درباره این سایت